loading...
مجله تفریحی و سرگرمی
hamidreza بازدید : 276 جمعه 26 شهریور 1395 نظرات (0)

«تاروت» مجموعه‌ای از کارتهای بازی است که از نیمه قرن ۱۵ام میلادی در قسمتهای مختلف اروپا مانند فرانسه و ایتالیا برای ورق بازی گروهی مورد استفاده قرار می‌گرفته است. از اواخر قرن ۱۸ام تا به امروز پیروان آن و نهانجویان(کاوشگران دانشهای مخفی و راز آلود)، تاروت را وسیله‌ای برای پیشگویی و یا حتی گذرگاهی در سیر بعد ذهنی و روحانی قلمداد می‌کنند.

بطور کلی کارتهای تاروت در اروپا بیشتر به منظور بازی استفاده می‌شود ولی در کشورهای انگلیسی زبان و مناطقی که بازی آن انجام نمی‌شود، تاروت اصولاً جنبه فالگیری دارد. برخی محققان سرچشمه کارتها را از مصر باستان و یا کابالا میدانند ولی مدرکی دال بر استفاده آن برای پیشگویی و طالع بینی قبل از قرن ۱۸ وجود ندارد.[ویکی پدیا]

فال تاروت روزانه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

برای گرفتن فال تاروت کبیر پس از نیت گرفتن بر روی یکی از کارت‌های زیر کلیک کنید.

فال تاروت

 

 

منبع : http://www.alamto.com

hamidreza بازدید : 198 جمعه 26 شهریور 1395 نظرات (0)
تنها زن ایرانی دارای phd در اجرای گیتار ؟!! + عکس

 با افتخار یکی از هنرمندان برجسته و شناخته شده در سطح بین المللی در کشورمان را معرفی میکنیم که در بخش دشواری از موسیقی تسلط بالایی را به دست آورده است: خانم دکتر لیلی افشار، نوازنده و استاد گیتار کلاسیک. خانم افشار با سن کمی که دارد موفق شده رتبه های آکادمیک و حرفهای بسیار بالایی را به دست آورد و به عنوان اولین خانمی که در جهان موفق به کسب درجه phd در اجرای گیتار کلاسیک شده، شناخته میشود. تاکیدی که در ابتدا روی بخش دشواری از موسیقی داشتم به این خاطر بود که اجرای موسیقی چند صدایی توسط گیتار واقعا کار پیچیده و دشواری است.
منظور از اجرای موسیقی چند صدایی این است که در یک لحظه بیش از یک خط ملودی توسط یک نوازنده اجرا میشود. گیتار کلاسیک به عنوان سازی که فاصله سیمها از هم چهارم و پنجم درست است، بسیار ساختار مناسبی برای اجرای آکوردها دارد. اجرای یک خط ملودی توسط گیتار به خوبی قابل پیگیری است اما زمانی که قرار باشد دو خط ملودی همزمان اجرا شود، در آوردن آن با گیتار کار بسیار پیچیده و دشواری میشود و شگفت اینکه حتی در بعضی از تنظیمها برای قطعات کلاسیک از اجرای همزمان سه خط ملودی استفاده میشود. تنظیم قطعات کلاسیک برای گیتار روند پیچیده و سختی دارد اما گاهی این تنظیمها به قدری شهرت پیدا میکنند که اثر اصلی زیر سایه آنها قرار میگیرد.
به عنوان مثال قطعه «آستوریاس» اثر آلبینز برای پیانو نوشته شده و آندره سهگوویا توانست تنظیم فوق العاده برای گیتار از آن پیاده کند و حالا شهرت اجرای «آستوریاس» با گیتار توسط نوازنده های چیرهدست گیتار از جمله پپه رومرو، از اجرای اساتید پیانو معروفتر شده است. سالها پیش سهگوویا به عنوان یکی از چهره های موثر در پیشرفت گیتار کلاسیک در جهان طی یک دوره تکمیلی گیتار، اجرای خانم لیلی افشار را شنید و همان موقع پیشبینی کرد که خانم افشار به عنوان یک ویرتوز بین المللی شناخته خواهد شد و حالا اگر بخواهیم از تعداد مدارک آکادمیک و جوایز لیلی افشار صحبت کنیم، یک صفحه کامل پر میشود.
امروز دیگر نام این نوازنده چیرهدست در همه کشورها شناخته شده است. جالب اینجاست که خانم لیلی افشار تقریبا هر سال به ایران میآید و مستر کلاسهایی را برگزار میکند و تلاش دارد که تا حد امکان تکنیک و دانش روز موسیقی را به ایران منتقل کند. رفتار فروتنانه خانم افشار و امکان دستیابی آسان به مسترکلاسهایی که برگزار میکند، تا حدی باعث شده که اهمیت و ارزش حضور این چهره بین المللی در محیط موسیقی کشور ما دست کم گرفته شود. خانم افشار در کنار علاقه زیادش به موسیقی مدرن همیشه به نواها و ملودیهای ایرانی هم علاقه داشته و تنظیمات مختلفی برای آنها نوشته و اجرا کرده است. «مسخ» یکی از سیدی های بسیار موردعلاقه من از اجراهای خانم افشار است.
شنیدن دقیق و با حوصله تمامی آثار خانم افشار را به علاقمندان جدی موسیقی توصیه میکنم. آخرین اثری که از خانم افشار منتشر شده کتابی شامل مجموعه آثاری از باخ است که توسط لیلی افشار برای گیتار تنظیم شده و در سیدیهای همراهش هم اجرای افشار را میشنویم. متاسفانه من هنوز به این آلبوم دسترسی پیدا نکردهام اما بسیار مشتاقم که آن را با کیفیت خوب بشنوم.

پینوشت: اطلاعات کاملتر درباره این نوازنده ایرانی و آثارش را در سایت خود افشار به آدرس www.lilyafshar.com میتوانید پیدا کنید.

 

 

منبع : http://www.naghola.com

hamidreza بازدید : 289 جمعه 26 شهریور 1395 نظرات (0)

صراط نیوز از جمله سایت های اصولگرایان مینویسد: قدیمی تر ها خوب بیاد دارند که در دوران محمد رضا شاه پهلوی ایران جولانگاه آمریکایها بود و در تمام نقاط کشورمان منافعی برای دولت آمریکا تعریف شده بود . بعد از مدتی که تعداد اتباع آمریکایی در تهران گسترش یافت ، دربار باید فکری برای اسکان آنها می کرد و در سال ۱۳۴۰ «مجتمع مسکونی شهرک غرب» در شمال غربی تهران، با طراحی و معماری مهندسان آمریکایی و براساس مدل نمونه برج‌های مسکونی ایالات متحده آمریکایی ساخته شد و به همین دلیل نام این منطقه شهرک غرب گذارده شد.

از ویژگیهای شاخص این منطقه تهران که موجب شد آمریکائیها آن را برای خود لقمه بگیرند:

۱-دسترسی مناسب و راحت شهرک غرب به ادارات و سازمانهای دولتی در مرکز پایتخت.

۲-زلزله خیز نبودن این منطقه که باعث شد بعدها برج میلاد هم در حوالی این شهرک ساخته شود.

۳- آب و هوای متبوع و خنک شمال غرب تهران.

۴-با توجه با وسعت زمین های این منطقه امکان اجماع همه مستشاران آمریکایی وجود داشت تا تامین امنیت آنها آسان تر شود.

حالا که سالهاست این منطقه تهران از زیر سایه اجنبی ها خارج شده ، متاسفانه امروز اگر چه آمریکائی ها و غربی ها از این شهرک بارسفر بسته اند ولی متاسفانه مسئولان فرهنگی کشور نتوانسته اند فرهنگ غربی را از این شهرک بزدایند و خون تمدن و فرهنگ ایرانی اسلامی را در رگهای این شهرک آمریکایی ساز تزریق کنند.

 

 

 

 

 

منبع : http://www.naghola.com

 

hamidreza بازدید : 211 جمعه 26 شهریور 1395 نظرات (0)

 

نکاتی در مورد کودکان زیر 7 سال 

والدین باید سعی کنند تا دنیای کودکان خود را درک کنند و بر طبق آن با کودک رفتار مناسب داشته باشند.به یاد داشته باشید که شما روی کودک خود تاثیر زیادی دارید. دنیای کودکانه دنیای عجیبی هست. دنیایی همراه با سادگی و صداقت، دنیایی همراه با مهربانی و عطوفت.

 

کودک هم یکی از اعضای یک خانواده هست. خانواده شامل پدر و مادر و فرزند است. اگر اعضای خانواده بخواهند با اعتماد به نفس باشند و خودشکوفا، باید هنرهمزیستی یا همان مهارت های برقراری ارتباط با یکدیگر و رفع نیازهای یکدیگر را بیاموزند. پس پدر و مادر برای داشتن فرزندان شاد باید مهارت های رفتار کردن با او را یاد بگیرند.

 

هر فردی از بدو تولد یکسری نیازهایی دارد که باید برآورده شوند. اگر هر یک از این نیازها به موقع و صحیح تامین نشود می تواند فرد را در بزرگسالی با مشکل رو به رو کند. از زمان تولد تا حدود 7 سالگی یک فرد، می تواند مهم ترین و تاثیرگذارترین سالهای زندگی آن فرد باشد.

 

زیرا تقریبا درصد زیادی از شخصیت یک فرد در این سنین شکل می گیرد. نوع رفتاری که والدین با فرزندشان دارند و نوع نیازهایی را که در او تامین می کنند می تواند به شدت بر روی شکل گیری شخصیت کودکان تاثیرگذار باشد.

 

هرم نیازها
یکی از مهم ترین روانشناسانی که در رابطه با نیازهای افراد در سنین مختلف صحبت کرده است آبراهام مزلو است. از نظر آبراهام مزلو، انسان ها 5 طبقه نیاز ذاتی و ضروری دارند که تامین نیازهای آنها است که هم منجر به یادگیری می شود و هم اعتماد به نفس افراد را بالا می برد. 3 طبقه اول نیازهای مزلو مربوط به دوران قبل از دبستان و زیر 7 سالگی است.

 

این نیازها به ترتیب زیر است:
الف- نیازهای زیستی یا فیزیولوژیک (غذا، آب، مسکن، پوشاک)
ب- نیاز به ایمنی (وجود نظم و ثبات در زندگی)
ج- نیاز به تعلق داشتن (عشق)
د- نیاز به عزت نفس (احترام از جانب خود و دیگران)
ه- نیاز به خودشکوفایی

 

تامین این نیازها در یادگیری کودکان و بالا بردن اعتماد به نفسشان بسیار اهمیت دارند. 

 

نیازهای جسمانی 

نیازهای فیزیولوژیک که شامل آب، غذا، هوا و مسکن است، از طریق غذا و آب خوردن، مسکن و محیط زندگی مناسب، پوشاک مناسب و محبت پدر و مادر تامین می شود. والدین باید بلافاصله به این نیازهای کودکان حداقل تا حدود 3 سالگی بدون درنگ پاسخ بدهند. اگر کودک گرسنه یا تشنه هست،

 

این نیازش باید بلافاصله تامین شود. اگر لباسش را کثیف کرده باید تعویض شود. کم کم از حدود 3 سالگی با فاصله های زمانی بسیار بسیار کوتاه آموزش صبر را به فرزند باید شروع کنیم.  تامین این نیاز منجر به شکل گیری امنیت در فرزندان می شود. 

 

نیاز به امنیت
نیاز به امنیت یعنی دور بودن از خطر، هنگامی که کودکان مطمئن شوند از طرف افراد یا محیط اطراف خود خطری آنها را تهدید نمی کند احساس راحتی می کنند و به جستجو در محیط می پردازند. این نیاز از مهمترین نیازهای دوران نوزادی است. مزلو اعتقاد دارد که آزادی کامل و سهل گیری در کودکان ایجاد اضطراب  می کند.

 

پس تا حدی برنامه ریزی و ایجاد نظم و محدودیت در کارهای کودکان مفید است. حتی اگر فرزندی از لباس کثیفش ناراحت باشد و یا اینکه به هر دلیلی گریه می کند، تا حدود 3 سالگی با تامین این نیاز می تواند نیاز به امنیت را نیز در کودک تامین کرد. کودک متوجه می شود که کسی هست که بتواند به او غذا بدهد

 

یا به او در تعویض لباس هایش کمک کند پس متوجه می شود دنیای محل زندگیش، دنیای امنی هست و کسانی هستند که او را دوست داشته باشند. پس در این حالت زمینه تامین نیاز بعدی یعنی نیاز به محبت فراهم می شود.

نکاتی در مورد کودکان زیر 7 سالیکی از نیاز های کودکان، نیاز به احساس تعلق پذیری و عشق و محبت است

 

نیاز به محبت 

سومین نیاز، نیاز به احساس تعلق پذیری و عشق و محبت است، یعنی پذیرفته شدن از سوی دیگران و دوست داشته شدن. این احساس به کودک کمک می کند تا به یادگیری بپردازد و اعتماد به نفس و عزت نفس بالایی را داشته باشند. بعضی از کودکان نمی توانند باور کنند که دیگران آنها را دوست دارند

 

و در این زمینه شک می کنند. به همین جهت ممکن است رفتارهای نامناسب نشان دهند و خود را به بزرگترها بچسبانند. این کودکان برای برطرف کردن خواسته های خود کارهای نامطلوب انجام می دهند. یادگیری کودکان زمانی صورت می گیرد که نیازهای آنها به ترتیب اولویت تامین شود.

 

کودک گرسنه و تشنه، کودکی که لباس مناسب نپوشیده و … نمی تواند یادگیری داشته باشد و همچنین نمی تواند درک خوبی از محیط زندگی اش داشته باشد و در نهایت نمی تواند خودش را دوست داشته باشد. قرار دادن یک برنامه صبحانه، میان وعده و ناهار مناسب در منزل یا کودکستان ها می تواند مفید باشد.

 

همچنین والدین نیز باید به گونه ای رفتار کنند که احساس امنیت و دوست داشته شدن را در کودکان ایجاد کنند. زیرا کودکی که احساس اضطراب و نگرانی و طرد شدن داشته باشد نمی تواند آرام در جایی باشد و به یادگیری بپردازد و نمی تواند خودش را هم دوست داشته باشد پس به عنوان یک فرد ناتوان رشد می کند. تمام این مطالب برای مربیان مهدهای کودک نیز صدق می کند و باید رعایت کنند.

 

نیاز به استقلال
یکی از مهم ترین نیازهایی که یک کودک می تواند داشته باشد، نیاز به استقلال و مستقل بودن است. والدین باید با حفظ یک چهارچوب و ساختار مشخص، به فرزندشان استقلال بدهند. یکی از راهکارهای آن می تواند این باشد که از کودکتان بخواهید برای رفتن به مهمانی از بین 4 دست لباسی که شما انتخاب کرده اید،

 

می تواند یکی را انتخاب کند. یا اینکه برای ناهار 3 غذا به او پیشنهاد بدهید و بخواهید که یک نوع آن را برای ناهار یا شام انتخاب کند. این گونه کودک متوجه استقلال و مشورت گیری از او، می شود. این نیاز را باید از حدود 4 الی 5 سالگی در کودکان تامین کرد.  

 

 

منبع : http://www.parsnaz.ir

hamidreza بازدید : 415 جمعه 26 شهریور 1395 نظرات (0)

 

مصاحبه با جنیفر لارنس زیباروی هالیوودی 

جنیفر لارنس بازیگر توانمند هالیوودی است که در مدت زمان کمی توانست هنر بازیگری خود را به رخ همگان کشیده و تا پای دریافت اسکار هم پیش برود. جنیفر لارنس از جمله بازیگرانی است که در نوجوانی وارد عرصه حرفه ای بازیگری شد و امروز در 26 سالگی،چهار نامزدی اسکار و یک جایزه اسکار برای بازی در فیلم «دفترچه راهنمای امید» را در کارنامه دارد.

 

لارنس، سه جایزه گلدن گلوب و یک جایزه بفتا هم دریافت کرده که کارنامه بازیگری اش را درخشان ساخته است.حضور در مجموعه فیلم های «بازی های گرسنگی» و «مردان ایکس» او را به ستاره محبوب توده سینمارو بدل کرده و نقش آفرینی در فیلم های برجسته چون «استخوان زمستان»، «دفترچه راهنمای امید»،«کلاهبرداری آمریکایی» و «جوی» او را بازیگر مورد توجه منتقدان و مخاطب نخبه ساخته است. گفت و گویی با جنیفر لارنس در مورد فیلم های اخیرش را می خوانید.

مصاحبه با جنیفر لارنس زیباروی هالیوودیبیشتر تماشاگران سینما، بزرگ شدن تو را روی پرده نقره ای دیده اند. به ویژه حضورت در مجموعه سینمایی پرفروش «بازی های گرسنگی» این ذهنیت را تقویت کرده است. میلیون ها نفر در جهان گذر تو از نوجوانی به جوانی را از طریق فیلم هایت تعقیب کرده اند.

 

بیشتر نقش هایی هم که بازی کرده ای،دختر جوانی را نشان می دهد که می کوشد بر سختی های زندگی غلبه کند و جایگاهی در جامعه بیابد. نظر خودت چیست؟

 

راستش خودم اینجوری به قضیه نگاه نکرده بودم. شاید حرف شما درست است. به خصوص شخصیت «کتنیس اوردین» در فیلم های «بازی های گرسنگی» که به تدریج به بلوغ فکری می رسد. در اولین قسمت او فقط یک دختر نوجوان بود که می کوشید جان خواهر کوچکترش را نجات دهد

 

و حتی خودش هم نمی داند در چه مهلکه ای افتاده در قسمت بعد او مسئولیت حفظ جان آدم های دیگری را به عهده می گیرد و بزرگ می شود. وقتی مسئولیت هاش بزرگ و سنگین تر می شوند. او تازه دچار تردیدها و ترس هایی می شود که پیش از آن وجود نداشتند. پس بله… درواقع نه! (می خندد) این شخصیت شباهت زیادی به خودم ندارد.

 

مجموعه فیلم های «بازی های گرسنگی» از سوی برخی منتقدان و چهره های فرهنگی، به واسطه قهرمان زن قدرتمندی که داشت مورد ستایش قرار گرفت. «کتنیس اوردین» هر کار سخت و دشواری را انجام می دهد و همراهان مردش را در حاشیه نگه می دارد. خودت متوجه این موضوع بودی یا اینها برداشت های منتقدان و صاحبنظران است؟

 

در دو قسمت اخیر صحنه های مشترک بیشتری با «لیام همزوورث» داشتم و خیلی هیجان انگیز بود. او بایددر مقابل من کم می آورد و دائم شکست می خورد. اما همه کسانی که در «بازی های گرسنگی» با آنها همکاری کردم بهترین کسانی هستند که می شناسم. نمی دانم چرا آن قدر خوش شانس بوده ام. اگر در موقعیت های دیگری هم با آنها مواجه می شدم، می توانستم بگویم که ما دوستان خوبی خواهیم داشت.

 

بازی در فیلم هایی که بتوانم پشت صحنه اش با عوامل کار ارتباط دوستانه ای برقرار کنم برایم جذاب تر است. مجموعه «بازی های گرسنگی» یکی از بهترین بخش های زندگی ام است. فیلم ها را می سازیم و بعد دسته جمعی به جاده می زنیم تا فیلم را به مردم معرفی کنیم. اینکه یک قهرمان زن در این مجموعه فرمانده است را باید منتقدها تحلیل کنند. من از بازی در این نقش لذت می برم.

 

اما حضور در این مجموعه سینمایی روی انتخاب های بعدی ات تاثیرگذار نبوده. درست است؟

 

شاید تاثیر گذاشته باشد. شاید همه نه. من بازی در نقش انسان های متفاوت را دوست دارم. این آدم ها گاه قوی اند و گاه ضعیف. گاهی احمق و زمانی باهوش. شخصیت «کتنیس اوردین» مجموعه ای از همه اینها بود و گمان می کنم آدم های واقعی هم این گونه اند. مگر نه؟

مصاحبه با جنیفر لارنس زیباروی هالیوودیاز سوی دیگر در فیلم اسکاری «جوی» دیگر نقش یک زن جوان آسیب پذیر را بر عهده نداری. او زخم هایش را خورده و حالا به زمان نیاز دارد تا دوباره روی پای خود بایستد.

 

بله، رابطه جوی با پدرش او را بی پناه و سرگردان رها ساخته. اما او مطمئن است عاقبت به نقطه ای خواهدرسید که پدرش هرگز نرسیده. چیزی است که شاید برای خیلی از ما رخ داده. آن پدرف عوض شدنی نیست پس جوی جودش را عوض می کند. رشد می کند و قصه فیلم را جلو می برد. اما او تنهاست

 

و مسیر پیشرفتش را خودش هموار می کند. او آدم خوشبین و امیدواری است و همین به کمکش می آید. جوی قهرمان خودش است و من از همین نکته خوشم می آید.

 

آن هم در میان خانواده ای که هر یک از اعضایش به نوعی می کوشد او را از پیشرفت باز دارد و محدود کند.

 

خیلی از ما در چنین خانواده هایی بزرگ شده ایم. درست می گویم؟ وضعیت جوی خیلی غم انگیز است. خانواده همیشه از او چیزی می خواهند. بلندپروازی را در او از بین می برند. امیدش را از او می گیرند. می خواهند باور کند که بی استعداد و بی عرضه است. به او صفت هایی می دهند که لایقش نیست و می کوشند او را عقب نگه دارند.

 

دقیقا مثل وضعیتی که در هالیوود حاکم است. کسی پیشرفت تو را نمی خواهد!

 

(می خندد) شاید. من خیلی خوش شانس بوده ام. اما همه ما شایعاتی را از گوشه و کنار می نشویم. مگر نه؟

 

جوی توانست بر همه موانع پیش رویش غلبه کند و واقعا هم موفق شد. همان طور که خودت گفتی او قهرمان خودش است. نیازی به یک مرد مقتدر و حامی با مادربزرگ مهربان و ثروتمند ندارد.

 

بله و فکر می کنم فیلم«جوی» بسیار الهام بخش است. بخشی از رویای آمریکایی است دیگر. این طور نیست؟ جوی هیچ پشتیبانی در این دنیا ندارد. حتی در مقابل پدر و دیگر اعضای خانواده خیلی کوتاه آمده است. در نهایت «جوی مانگانو» زنی است که از کارمندی در بخش خدمات مشتریان خطوط هوایی ایسترن شروع کرد

 

و صاحب یک موسسه صنعتی چند میلیارددلاری شد. اگر رویایی داشته باشی، اگر به اندازه کافی سختکوش باشی، به رویایت می رسید. به هر آرزویی دست می یابی. این خلی الهام بخش است.

 

در فیلم «جوی» بار دیگر با کسانی همکاری کرده ای که قبلا هم با آنها همکار بوده ای؛ رابرت دونیرو، بردلی کوپر و نویسنده و کارگردان فیلم «دیوید اوراسل». از همکاری با دونیرو چه آموختی؟

 

«باب دونیرو» را مثل پدرم دوست دارم. همیشه مثل یک پدر به من محبت کرده است. برایم خیلی طبیعی بود که نقش پدرم را بازی کند. او نقش پدرانه اش را در زندگی واقعی من هم دارد. می توانم هر سوالی را از او بپرسم. او با حوصله و لبخند گوش می دهد و تا جای ممکن راهنمایی ام می کند. او در تئاتر هم راهنما و مرشد من بود و همبازی شدن با رابرت دونیرو، افتخاری در سطحی ممتاز از بازیگری است.

مصاحبه با جنیفر لارنس زیباروی هالیوودیدوباره با «دیوید او راسل» همکاری کرده ای. کارگردانی که به گرفتن بهترین بازی های ممکن از بازیگرانش شهرت دارد. اوایل امسال وقتی جایزه گلدن گلوب را برای بازی در همین فیلم «جوی» بردی، گفتی که دوست داری کنار «دیوید او راسل» دفن شوی. چرا؟

 

یادم هست که این حرف را گفتم. قبلا آن را به زبان نیاورده بودم و نمی دانم هنگام دریافت جایزه، چرا این حرف از دهانم درآمد! (می خندد) دیوید در فیلمسازی، خیلی به واقعیتی که پشت داستان هایش نفهته متعهد است. متعهد است که واقعیت یک شخصیت را به نمایش بگذارد. این واقعیت که موفقیت های بزرگ از پس رنج های عظیم می آیند. چگونه این شخصیت به موقعیت کنونی رسیده؟

 

پیش از آن کجا بوده؟ چه مسیری طی شده تا به این نقطه رسیده؟ دیوید این سوال ها را در فیلمش مطرح می کند. بعد به دنبال پاسخ، همه گوشه و کنار را می کاود و بعد به پاسخ می رسد و آن را با تماشاگر فیلمش قسمت می کند. او به اهمیت پرسیدن و کنکاش برای رسیدن به پاسخ واقف است. این روحیه اش را خیلی دوست دارم.

 

خیلی از بازیگران در نقش هایی که بازی می کنند، شباهت هایی با زندگی واقعی شان می یابند یا بخش هایی از شخصت حقیقی خود را به نقش می افزایند. چه ارتباطی مبان شخصیت واقعی تو و «جوی مانگانو» وجود دارد؟

 

«جوی» روش غریبی برای موفقیت دارد. او قابلیت جمع کردن قدرت و آموختن درس از زندگی و یافتن هویت خود از تماشای سریال های تلویزیونی به دست آورده است. این مهم ترین ویژگی شخصیتی جوی بود که اندکی از آن را من هم داشتم و این نکته را بارها به دیوید گفتم. دنیای آدم های سریال های تلویزیونی جایی بود

 

که جوی خود را در آن گم می کرد و دنیای خودش را میان آن ها ساخته بود. دوست دارم قصه آدم های فیلم و سریال را باور کنم. دوست دارم بخشی از این دنیای ساخته شده برای سرگرمی مردم باشم. جالب نیست؟

 

 

منبع : http://www.parsnaz.ir

hamidreza بازدید : 229 جمعه 26 شهریور 1395 نظرات (0)

 مصاحبه خواندنی با بهنوش بختیاری محبوب 

او در داشتن مخاطب در ایران رتبه اول را دارد و این را می توان از مخاطبان اینستاگرام وی متوجه شد.البته چند وقت پیش 500 هزار نفر فیک از آب درآمدند و بهنوش بختیاری با چالش مواجه شد. بهنوش بختیاری یک سلبریتی به تمام معناست. از حضور پررنگ و مداومش در فضای مجازی تا فعالیت های سینمایی و اجتماعی اش در زندگی واقعی.

 

یک چهره رسانه ای که موافقان و مخالفان پرشماری دارد و اظهارنظرهایش دائما خبرساز می شوند. بازی متفاوت بهنوش بختیاری در فیلم «من» اما، نظر بسیاری را جلب کرد و اغلب منتقدان تحسین اش کردند. با بختیاری درباره این فیلم و کمی هم زندگی خصوصی اش صحبت کرده ایم.

 

مصاحبه پیش از آن انجام شد که در اینستاگرام تغییراتی به وجود بیاید و تعداد فالوئرهای خانم بختیاری با ریزش مواجه شود. پس امکان پرسیدن این سوال را نداشتیم.
مصاحبه خواندنی با بهنوش بختیاری محبوبشایعه شده بود که بهنوش بختیاری از همسرش جدا شده.

 

بله آن شایعه را شنیده بودم. نه، من جدا نشده ام و خدا را شکر 9 سال است که دارم زندگی می کنم و قصد جدایی هم ندارم. به شایعات پایان دهید!

 

اینکه همسر شما در مراسم مختلف در کنارتان حضور ندارد باعث شده این شایعه به وجود بیاید.

 

همین طور است. وقتی که همراه و همسر یک فرد در بیشتر مواقع در کنارش نباشد از این حرف ها پیش می آید. همسر من به دلیل اعتقادات شخصی که دارد مایل نیست عکس یا فیلمش جایی باشد، این چیزی است که من از روز اول هم می دانستم و از آن خبر داشتم.

 

همسرم همیشه به من می گفت که برایم عجیب هست که تو می توانی خودت را در معرض قضاوت میلیون ها انسان قرار بدهی و از این موضوع ترسی نداری، من واقعا این موضوع را دوست ندارم و واقعا دلم نمی خواهد هرکسی راجع به من نظر بدهد.این اعتقادی است که همسر من دارند،

 

اما نمی دانم از خوب یا بد روزگار است که طرف مقابل همسرم که خودم باشم، کسی است که معروف است و یکی دو بار وقتی ایشان من را همراهی کردند واقعا به همسرم سخت گذشت. من هم قوتی که دیدم دارم به عقیده ایشان بی احترامی و دهن کجی می کنم، از او خواستم در چنین مکان هایی همراه من نباشد.

 

چون هرجا که من باشم موضوع عکس و فیلم هم وجود دارد. اما مردم وقتی همسرم را در کنارم نمی بینند فکر می کنند که از ایشان جدا شده ام و شایعه درست می کنند. البته اگر واقعا آدم جدا شده با شد و به طور علنی این موضوع را اعلام کند، خیلی هم خوب است اما وقتی من جدا نشده ام چرا باید بگویم که جدا شده ام؟

 

واقعیت را باید گفت.

 

بله. اما خب این هم از طرف دیگر خوب است که بگویند جدا شده ام.

 

اگر دیگران فکر کننده جدا شده اید، نقش بیشتری به شما می دهند؟

 

شاید. اما در کل این اتفاق نیفتاده است. خدا را شکر 9 سال است که با همسرم کار هم هستیم و زندگی می کنیم.

 

شما پرطرفدارترین فرد در فضای مجازی هستید؛ خاطرم هست که شکایت داشتید که مردم برای شما حریم شخصی قائل نیستند.

 

بله. الان که پست هایم را چک می کنم خبری از کامنت های واقعی دوستانم نیست، همه تبلیغات است. یعنی فکر نمی کنم در ایران برندی باشد که زیر پیج من تبلیغ نکرده باشد. اما باز هم من با این موضوع مشکلی ندارم. خیلی از دوستانم هستند که سریع بلاک می کنند اما من می گذارم باشند

 

و حتی لایکشان هم می کنم، خیلی هم خدا را شکر می کنم که وجودم یک وسیله کوچکی شده برای اینکه انسان ها بتوانند از طریق من درآمد بیشتری کسب کنند، چه اشکالی دارد؟ اگر من نتوانم این را برای مردم ببینم که خیلی آدم کوچکی هستم.

 

درباره اینکه پرطرفدار هستم هم بله. من هر کسی را بیرون می بینم به من می گوید که فالوئر شما هستیم و به من لطف می کنند. فالوئر کسی بودن هم همیشه جنبه علاقه ندارد، ممکن است بعضی اوقات جنبه کنجکاوی هم داشته باشد. این یعنی همه کسانی که پشتیبان و همراه من هستند، لزوما طرفدار من نیستند.
مصاحبه خواندنی با بهنوش بختیاری محبوببرخی افراد بیشتر برای اینکه در جریان اخبار سینما باشند، من را فالو می کنند. از طرفی چون من آدم پرارتباطی هستم و در کارهای خیریه مشارکت می کنم خیلی از افراد هستند که می گویند ما می خواهیم از خیریه ها مطلع شویم تو را فالو کردیم. من مثلا در صفحه ام خیریه ها یا اخبار سینما را می گذارم یا در مورد اتفاقات روز جامعه بیشتر پست می گذارم و صحبت می کنم.

 

از طرف دیگر هزاران نفر هستند که یکسری حرف های زشت و ناسزا به آدم می گویند و من دلیل این کار را نمی دانم اما خب اشکالی ندارد. ما این امر را پذیرفته ایم و من در این مسئله خیلی کرگدن بزرگی شده ام.

 

چاره ای نبوده که با این موضوع کنار آمدید؟

 

البته نه، خدا را شکر در پیج من از این داستان ها کمتر هست، چون راه زندگی من راه درست و شریفی است. بالاخره کسانی که باید این را بفهمند متوجه می شوند، سعی کرده ام اشتباه عمده ای نداشته باشم. گاهی اوقات بعضی چیزها به مذاق بعضی از افراد خوش نمی آید یا اصلا آدم را دوست ندارند.

 

گاهی اوقات بعضی از افراد در زندگی به دلیل مسائلی که داشتند به آن چیزی که دوست داشتند نرسیده اند و پیش خودشان فکر می کنند که چرا این آدم این جور است و ما این جور زندگی می کنیم و از طرف دیگر چنین افرادی فکر نمی کنند که این کسی که به این شیوه زندگی می کند یا اینکه زندگی بهتری دارد،

 

برخلاف ما روزی 16 ساعت کار می کند و شاید مدت زمانی که کار می کند و زحمتی که می کشد، برای کارش نسبت به ما بیشتر است و نتیجه بزرگتری هم دارد. آدم این چیزها را به راحتی به دست نمی آورد.

 

شما جزو معدود بازیگرانی هستید که نسبت به اتفاقات جامعه و بلایایی که پیش می آید عکس العمل نشان می دهید. این تعهد از کجا می آید؟

 

بله من ذات بختیاری دارم، پدرم بختیاری هستند و اصلا نمی توانم آدم منفعلی باشم. ژن من منفعل نیست و نسبت به ظلم و بی عدالتی رسما واکنش نشان می دهم و ناراحت می شوم. خود من رنج زندگی و بی عدالتی زیادی کشیده ام و مراحل سختی در زندگی گذرانده ام، به خاطر همین بدترین چیز در زندگی را بی عدالتی نسبت به مسائل اجتماع یا هر چیزی می دانم فکر می کنم

 

آدم بی تفاوت از آدم بد خیلی بدتر است. آدم بد شمشیرش از روست و مشخص است تکلیفش چیست اما آدم بی تفاوت به نظر من خیلی بدذات است. نمی شود آدم ظلم ببیند، مسئله اجتماعی ببیند و قدرت مبارزه با آن را داشته باشد اما حرفی نزند. من عقایدی که دارم را بیان می کنم و پای آنها ایستاده ام و عقایدم را تبلیغ می کنم.

 

این همه فعالیتی که شما دارید انرژی زیادی از شما نمی گیرد؟

 

خدا را شکر آدم پرانرژی ای هستم و از خدا ممنونم چون این ویژگی را خدا به من عطا کرده اما گاهی اوقات از کج فهمی ها و کج بینی ها خیلی ناراحت می شوم. بله، انرژی من را می گیرد. بعضی شب ها وقتی به منزل می رسم همه چیز خاموش است یعنی واقعا دوست ندارم هیچ روزنه ای به دنیای بیرون داشته باشم. سرم سنگین می شود و اذیت می شوم ولی خب باید تحمل کرد.

 

در حال حاضر نسبت به یک سال قبل خیلی بهتر شده ام؛ تا یک سال پیش یک جمله بد به چشم من می خورد، گریه می کردم. اما الان متوجه شده ام که این هم جزئی از مسائل جامعه است و در ازای اینها خدا چیزهای خوبی به من داده است.

 

شما همواره به اتفاقات سیاسی و اجتماعی در فضای مجازی و رسانه ها واکنش نشان می دهید گویا این بخشی از وظایف یک هنرمند است که این روزها فراموش شده است.

 

بله. زمانی که فیش حقوقی مسئولان رو شد و در کشورمان این عدم عدالت را می بینم که پول در چه جاهایی خرج چه مورادی می شود و اصلا بیان نمی شود. آن وقت می آیند می گویند که بازیگران در جشن حافظ چه لباس هایی پوشیده اند، حتی افرادی هستند که توهین هم می کنند و بدترین فحاشی را می کنند…

 

همه این اتفاقات را می بینیم که در جامعه رخ می دهد اما نمی توانیم کاری انجام دهیم چون حیا داریم، اصولا قشر هنرمند باحیا و نجیب است.
مصاحبه خواندنی با بهنوش بختیاری محبوبپدرم همیشه می گویند که از بی حیا باید ترسید، یعنی افرادی که توهین می کنند ارزش حرف زدن ندارند و من در این چند سال دوستان کارگردانم را دیده ام و واقعا ناراحت می شوم که چرا این افراد برای گرفتن سرمایه برای کار مجبورند جلوی یکسری از افراد سر خم کنند. جلوی کسانی که بعضی از آنها به لحاظ سواد و دانش آن کارگردان، حتی ارزش یک نگاه را هم ندارند.

 

اما در کل قشر فرهگی ما در برابر بازاری ها و تاجرها سرشان خم است. همه تلاش خود را می کنند برای اینکه فیلم خود را بسازند، حرف دل خود را بزنند، جهان بینی خود را نشان مردم بدهند و یک قدم برای تغییر عقیده مردم بردارند اما هنوز هم این دولت و مدیران سینما، علی رغم حرف هایی که می زنند،

 

هیچ حمایتی از تئاتر و سینما نمی کنند. در شرایطی که تلویزیون ایران عملا ورشکسته است و برنامه هایی که از طریق تلویزیون پخش می شود، ضعیف بودن آن را نشان می دهد و همه مردم ارتباط خود با تلویزیون را از دست داده اند.من نمی دانم چرا دولت جریان سینما را یک جور قرتی بازی می داند و هیچ حمایتی از سینما نمی کند.

 

مثلا در جشنواره فجر تعجب می کنم که چرا آدم ها به خاطر موفقیت هایی که به دست می آورند، تنبیه می شوند؟ منظورم کسانی مثل سیهل بیرقی (کارگردان فیلم من) و خیلی از کارگردان های دیگر است. برای مثال فیلم «عصبانی نیستم»، چرا نوید محمدزاده در آن سال برای آن فیلم نباید جایزه بگیرد؟

 

می بینیم که این فرد یک پیشنهاد پرخون و غریزی به سینمای ایران داده، زحمت زیادی کشیده و در بخش خصوصی با کمترین سرمایه بیشترین تلاش خود را برای ساختن فیلم کرده اما در جشنواره فجر آنچنان با غیظ و ظالمانه و با بی رحمی به فیلم نگاه می شود.

 

واقعا اگر ما انسان ها جان در تنمان زیاد نباشد، همین مسائل کافی است که به فروپاشی مان منجر بشود و دست از سینما بکشیم. مگر ما تا چه اندازه توان مقابله با چنین مسائلی را داریم؟ مخصوصا بچه های جوان؛ خود من ایده های خوبی که اینها به سینما می روند را می بینم،

 

اما در جشنواره چنان دهی کجی به فیلم «من» شد و به قدری با بی تفاوتی به این فیلم نگاه کردند که خود من می گفتم می شود هر یک از ما این حرفه را دیگر دنبال نکنیم؟

 

هیچ امیدی تزریق نشد. در تعجب هستم که این جشنواره واقعا به چه دلیل برگزار می شود. خب جوایز که تقسیم شد و به افراد و فیلم هایی تعلق گرفت که خودشان از آنها حمیات کرده بودند. هر فیلمی که با ایدئولوژی امروز ما هماهنگ است، باید ساپورت بشود. متاسفانه جشنواره فجر که هر سال با گریه آن را ترک می کنم برای من هیچ اعتباری ندارد. واقعا احساس می کنم این جشنواره نیست، این له کردن استعدادهاست.

 

چطور؟

 

آقای بیرقی، کارگردان فیلم «من» خیلی متمرکز هستند. این طور نگاهش نکنید، مثل هیتلر است! سر فیلم پوست آدم را می کند. الان مهربان هستند و می خندند نه اینکه بداخلاق باشند اما واقعا آدم از ایشان حساب می برد. سر فیلم شان آنقدر همه چیز آن تایم بود که فکر می کردیم در هالیوود هستیم.

 

می گفتند ساعت شش گریم، باید همان ساعت اتفاق می افتاد. باید بگویم جشنواره ای که این فیلم را نادیده می گیرد «ختمواره» است.ما به خاطر کارمان در سینما خیلی گریه کردیم، من واقعا دلشکسته بودم. من چند روز پیش در ماشین آژانس کتاب می خواندم، درباره مثبت اندیشی، به زور تلاش می کردم که تمرکز کنم،

 

داشتم فکر می کردم که کار چرا این طور شد، چرا بی عدالتی، چرا جواب صداقتم این طور داده شد و… یکهو این کتاب را از ماشین به بیرون پرتاب کردم. راننده آژانس گفت خانم چه شد؟ گفتم هی چی.

 

مثبت اندیشی جواب نداد؟

 

یعنی حالم از کلمات توی کتاب به هم می خورد، می گفتم چرا دنیای بیرون این طور است، چرا چنین چیزی را چاپ می کنید؟ دیدم که جامعه ما با این کتاب تناقض دارد و حال همه مان بد است. من فکر کنم خودم هفته ای دو، سه بار برای خودم روضه دارم. قشنگ و مفصل گریه می کنم و حالم بد است.

 

نمی دانم این چه مرگی است. هر کسی را هم می بینم همین حال است. حال دل همه مان بد است و واقعا از ته دل خدا را صدا می زنیم که کمکمان کند. من بارها در طول یک هفته به این حالت افتادم، فکر می کنم راهی نیست، هیچ راهی نیست جز اینکه یک مقدار- به قول علی استادی رطوبتی- خودمان را به خدا نزدیک تر کنیم،

 

قلب هایمان را قشنگ تر کنیم و خوش قلب تر باشیم، تمرینش کنیم نه اینکه فقط بگوییم خوش قلب باشیم، سه راه دیگر هم هست، کتاب بخوانیم، فیلم ببینیم، تئاتر ببینیم. فکر می کنم این چهار تا می تواند یک مقدار ما را نجات بدهد.

 

چقدر با محدودیت هایی که برای بازیگران خانم در سینما و تلویزیون ایران وجود دارد مواجه شده اید؟

 

تقریبا هفتاد، هشتاد درصد ابزار بزایگری را خانم ها در ایران ندارند که یکی از آنها لباس های مختلف است که به شما تنوع شخصیتی می دهد. مثلا شما کت و دامن بپوشی یک آدم دیگر می شوی، شلوار شش جیب بپوشی فرد دیگری می شوی. ما این را نداریم، از نظر حجاب هم عرف جامعه هست،

 

شما با موی کوتاه چتری مشکلی یه آدم دیگر هستی و موی بور آدمی دیگر. اصلا کاری به زیبایی آن ندارم، فقط می گویم که مدل مو یا لباس چقدر می تواند به بازیگر کمک کند.

 

همه خانم های بازیگر ما با سی درصد ابزار بازی می کنند. بخش کمدی که سختی های بیشتری هم دارد، به این این دلیل که نمی گذارند خیلی کارها را انجام بدهیم. مثلا من یک قطعه ساده اجرا می کردم، می دیدم که هفده تا اصلاحیه پخش دارد. نمی دانم این اصلاحیه ها از کجا آمده؛

 

من پشت یک میز نشسته ام و اخبار می گویم، چه کار کرده ام که هفده تا اصلاحیه پخش به من خورده؟ با این شرایط کار می کنیم و اشکالی هم ندارد، خانم ها این مشکل را خیلی دارند و به نظرم باید در مورد ما خیلی کوتاه بیایند.

 

درباره کاراکتری که در فیلم «من» بازی کردید صحبت کنید، خیلی از دنیای خودتان دور است؟

 

راستش تاول زدم تا این فیلم تمام شد. من یک بار در فیلم آقای مهرجویی بودم و یک بار در فیلم آقای عیاری، آن جاها فهمیدم که چقدر بازیگری مقوله مهمی است اما تا زمان فیلم «من» ندیده بودم که کارگردانی اینقدر روی بازیگرش وقت بگذارد. وقتی من این را می دیدم طبعا خودم هم تلاشم را بیشتر می کردم.

 

یک مقدار سرم شلوغ است، تئاتر دارم و… برایم سخت بود در همه جلسات حضور داشته باشم، آقای بیرقی هر روز می گفتند که بیا و من واقعا می گفتم خدایا بس است دیگر، مگر آدم چقدر برای یک نقش تمرین می کند؟ حفظ هستم برویم و بگیریم. اما ایشان می گفتند که مثلا تو زمان حرف زدن ابروهایت را بالا می دهی،

 

این کار را که می کنی یک شخصیت ساده لوح به تو می دهد این کار و آن کار را نکن. انجام ندادن بعضی از این کارها خیلی هم سخت بود، چون همه این کارها متعلق به شخصیت من است.

 

مثال دیگر اینکه می گفت بهنوش پلک زدنت زیاد است یا صدای تو آهنگین است، این است که ممکن است نقش هایت را مقداری شبیه هم کند، حتی در رابطه با صدا هم ما با هم کار کردیم، برداشت های من هم خیلی طولانی می شد به دلیل اینکه از من یک چیز دیگری ضبط می شد.

مصاحبه خواندنی با بهنوش بختیاری محبوب

در رابطه با تغییر صدا چه کردید؟

 

من سعی کردم صدایم را عوض کنم، بالاخره صدایم است و وسط پلان هیجانی می شدم و دوباره صدای خودم می آمد، ایشان کات می دادند و می گفتند بهنوش صدا، دوباره گرفته می شد و برداشت ها طولانی بود. البته من خوشحال بودم اما در نهایت گفتم از این چیزی در نمی آید چون من هیچ تلاشی برای بازی کردنم انجام ندادم،

 

فکر می کردم که همیشه اکت دارم و حرف هایی می زنم و این جا کاری نکرده ام، اما نتیجه اش را که دیدم عالی بود.آقای بیرقی تنها کسی بود که در زندگی من کشف کرد که شما حالت دهانت یک مقدار مانند توییتی می ماند و این باعث می شود که لحن من همیشه یک شکل باشد،

 

برای این حالتی که من در حرف زدنم دارم، ایشان خیلی فکر کردند. من می گفتم چه کارش کنم؟ لبم این شکلی است، من نمی توانم که یک خانم جلسه ای باشم که این طور صحبت نکنم، خب خانم جلسه ای ها خیلی متین و لحن آرامی دارند.

 

یک روز دیدم یک آقایی آمد و گفت ببخشید خانم بیایید من یک قالب از دهن شما بگیرم. گفتم برای چی؟ این کیست؟ آقای بیرقی هماهنگ کرده بود. یک دندان ساز بودند که قالب دندان من را گرفتند و فردایش با چیزی آمده بودند و برای دهان من یک چیزی درست کرده بودند که لب من را از این حالت درآورد، وقتی صحبت می کردم حالت لب تغییر می کرد و ناخودآگاه صحبت کردنم این طور تند و تند نبود.

 

خب این در این همه سال هایی که کار کردم به فکر کسی نرسیده بود. همه انتظار شق القمر دارند، یک نقشی به تو می دهند نه لباسش لباس است، نه گریم اش گریم و نه خود فرد ما من کار می کند. من آرزو داشتم یکی در زندگی ام هدایتم کند، همیشه دوازده متر جا به من دادند و گفتند هر کاری دلت می خواهد بکن و هر بامزه بازی ای دوست داری دربیاور. سه دو یک، یک چیز بامزه بگو!

 

دقیقا یک کارگردان که نامش را نمی برم، اگر در فیلمش حرف می زدی، پلان داشتی و اگر حرف نمی زدی پلان نداشتی. چون سه، چهار تا دوربین گذاشته بود و اگر تو حرف می زدی دوربین روی تو بود و من همین طور حرف می زدم که دوربین را داشته باشم. در مسیری که با آقای بیرقی قرار گرفتم این بود

 

که می دیدم یک کارگردان با تو کار می کند و هدایتت می کند. با خودم می گفتم بهنوش توی صدایت این طور خاصیتی هم هست و در نگاه هم همین طور، وقتی با آدم کار می شود یک چیز هم ته وجود خود آم باشد در می آید. اما هیچ کس این تلاش را نکرد که من بتوانم وجه دیگری از خودم را نشان بدهم.

 

خیلی ها فکر می کنند کمدی بازی کردن خیلی ساده است، با اینکه بسیار دشوارتر از نقش های جدی است.

 

در خیلی از همین سریال هایی که اخیرا از تلویزیون پخش شد، خیلی از دوستانمان را دیدیم که تلاش می کردند نقش های کمدی بازی کنند و درنیامده بود و مردم هم نپذیرفتند، پس می شود به این نتیجه ای که شما می گویی رسید. واقعا کمدی بازی کردن سخت است. علی رغم اینکه هیچ وقت کمدین را جدی نمی گیرند و به او بها نمی دهند.

 

بعد از فیلم «من» چه منتقدین و چه کارگردان ها نظرشان درباره من تغییر کرد. همین دیروز بهاره کیان افشار با من تماس گرفته بود و می گفت که من متحیر مانده بودم که تو چطور می توانی؟ گفتم من نبودم، سهیل بیرقی بود.
مصاحبه خواندنی با بهنوش بختیاری محبوبپس این فیلم برایتان فایده داشت؟

 

فیلم آقای بیرقی برای من یک حُسن داشت. زمانی که قرار بود سکانس خانم جلسه ای را بازی کنم خود ایشان هماهنگ کردند من دو بار رفتم جلسات مولودی. همیشه ذهنم نسبت به خانم هایی که حجاب های این طوری دارند یک جوری بود اما از نزدیک که آنها را دیدم، دیدم که چقدر آدم های محترمی هستند.

 

ما که حجابمان شبیه آنها نیست همیشه انگار با هم اختلاف نظر داریم و انگار خیلی از هم دور هستیم اما من چیزهای خوبی در آنها دیدم که آن را خیلی دوست داشتم. این جور آدم ها می توانند پولکی هم باشند که می شود همان ملیحه ای که در فیلم دیدی، این جزو خصایص انسانی است. اما ادب، نزاکت و تربیت همه خوب است. برایم خیلی درس خوبی بود.

 

 

 

منبع : http://www.parsnaz.ir/

hamidreza بازدید : 235 پنجشنبه 25 شهریور 1395 نظرات (0)

گزارشی از برگزیدگان اسکار 2016

به نقل از بی بی سی، «اسپات لایت»، فیلمی درباره سرپوش گذاشتن کلیسا بر آزار و سوء استفاده جنسی از کودکان توسط 70 کشیش در بوستون، برنده جایزه اسکار بهترین فیلم شد.در مراسم هشتاد و هشتمین دوره جوایز اسکار، فیلم های «مدمکس؛ جاده خشم» با شش اسکار و «برخاسته از گور» با سه اسکار،

از جمله اسکار بهترین بازیگر مرد نقش اول برای لئوناردو دی کاپریو از دیگر برندگان بزرگ جوایز اسکار به شمار می آیند.لئوناردو دی کاپریو پس از شش بار نامزدی، سرانجام موفق به دریافت جایزه اسکار شد.موضوع فیلم «اسپات لایت» کار روزنامه نگاری منحصر به فردی است که در سال 2002 بنیان های کلیسای

کاتولیک را به لرزه درآورد. چهار خبرنگار روزنامه بوستون گلوب که نام گروه تحقیقی آنها اسپات لایت بود، مطلب مستندی را در مورد سرپوش گذاشتن کلیسا بر آزار و سوء استفاده جنسی از کودکان توسط 70 کشیش در منطقه بوستون تهیه و چاپ کردند.جایزه اسکار بهترین کارگردانی برای دومین سال پیاپی

به الخاندرو اینیاریتو برای «برخاسته از گور» رسید. او سال گذشته برای فیلم «بردمن» این جایزه را از آن خود کرده بود.بری لارسون و الیشیا ویکاندر به ترتیب برای بازی در فیلم های «اتاق» و «دختر دانمارکی» برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر زن نقش اصلی و مکمل شدند.جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد نقش مکمل نیز به مارک رایلنس،

برای بازی در فیلم «پل جاسوسان» رسید.امسال پس از شش بار نامزدی، جایزه اسکار بهترین موسیقی متن به انیو موریکونه برای فیلم «هشت نفرت انگیز» رسید.به نقل از دویچه وله، «اسپات لایت» اسکار بهترین فیلم را از آن خود کرد. لئوناردو دی‌کاپریو هم پس از 6 بار ناکامی سرانجام به اسکار رسید. الخاندرو گنزالس ایناریتو اسکار بهترین کارگردانی و بری لارسون هم اسکار بهترین هنرپیشه زن را دریافت کرد.

• 88‌مین دوره از مراسم اسکار با معرفی بهترین فیلم به پایان رسید. لحظه اهدای آخرین جایزه اسکار امشب؛ اسکار بهترین فیلم: پل جاسوسان، بیگ شورت، برخاسته از گور، مریخی، مد مکس: جاده خشم، اسپات‌لایت، بروکلین و اتاق. اسکار می‌رسد بــــــــه: اسپات لایت

• نطق سخنرانی دی‌کاپریو بسیار طولانی‌تر از دیگران بود. البته استثنائا موسیقی هشدار برای کوتاه کردن سخنرانی برای وی به صدا درنیامد. لئوناردو دی‌کاپریو! طلسم را سرانجام شکست و برنده اسکار شد! رقبای وی: برایان کرانستون (ترامبو)، مت دیمون (مریخی)، مایکل فسبندر (استیو جابز)، ادی ردمین (دختر دانمارکی).

• اسکار بهترین هنرپیشه مرد نقش اصلی را جولیان مور اهدا می‌کند که سال گذشته برای "هنوز آلیس" اسکار بهترین هنرپیشه زن نقش اصلی را گرفت. حساس‌ترین لحظه مراسم اسکار 2016 که پاسخی برای سئوالی خواهد بود که میلیو‌ن‌ها نفر از خود پرسیده‌اند: آیا لئوناردو دی‌کاپریو بالاخره اسکار می‌گیرد؟ دی‌کاپریو تا به حال شش بار نامزد اسکار شده که همگی بی‌حاصل بوده‌اند.

• اسکار بهترین هنرپیشه زن نقش اصلی می‌رسد بـــــــــــه: بری لارسون (اتاق). نخستین اسکار این هنرپیشه با استعداد و خجالتی آمریکایی. حال دو شاخه بهترین هنرپیشه مرد و زن نقش اصلی باقی مانده‌اند. ادی ردمین برای اعلام برنده بهترین هنرپیشه زن به روی صحنه می‌آید. ردمین سال گذشته برای "تئوری همه‌چیز" برنده اسکار بهترین هنرپیشه مرد نقش اصلی شده بود.

• حال نوبت به اهدای اسکارهای "حساس" رسیده است. ابتدا اسکار بهترین کارگردانی! نامزدها: آدام مک‌کی (بیگ شورت)، لنی ابراهامسون (اتاق)، تام مک‌کارتی (اسپات لایت)، الخاندرو ایناریتو (برخاسته از گور) و جرج میلر (مد مکس: جاده خشم). و اسکار می‌رسد بـــــــــــــه: الخاندرو ایناریتو! چهارمین اسکار ایناریتو! او سال گذشته نیز جایزه اسکار بهترین کارگردانی را برای فیلم "برد من" دریافت کرده بود.

• الیویا وایلد و ساشا بارون کوهن دو نامزد دیگر دریافت اسکار بهترین فیلم سال را معرفی می‌کنند: "اتاق" و "بروکلین". معرفی این دو فیلم همراه با پخش کلیپ کوتاهی ازصحنه‌های آنهاست اسکار بهترین ترانه فیلم سال هم تعلق می‌گیرد به سم اسمیت و جیمی نیپز برای Writings on the Wall برای فیلم جیمز باند "اسپکتر".

• لحظه اهدای اسکار بهترین موسیقی فیلم: برنده، انیو موریکونه برای فیلم (هشت نفرت‌انگیز) است؛ آهنگساز ۸۷ ساله ایتالیایی که دنیای سینما برخی از به یادماندترین موسیقی‌هایش را مدیون وی است. او در سال ۲۰۰۶ برنده جایزه افتخاری اسکار برای یک عمر فعالیت هنری شد. حاضران برای تشویق این آهنگساز ایتالیایی به پا خاستند. موریکونه نطق تشکرش را به زبان ایتالیایی قرائت می‌کند، البته همراه با ترجمه انگلیسی.

• جو بایدن، معاون رئیس‌جمهور آمریکا به‌روی صحنه می‌آید و با استقبال گرم حاضران روبرو می‌شود. وی از همگان می‌خواهد تا مشارکتی فعالانه برای پایان دادن به خشونت جنسی علیه زنان و مردان داشته باشند. او سپس لیدی‌گاگا را فرا می‌خواند تا ترانه Til It Happens to You را اجرا کند. این ترانه برای فیلم مستند Hunting Ground است

•که موضوع آن به خشونت جنسی علیه دختران جوان آمریکایی در دانشگاه‌ و کالج باز می‌گردد. کم کم با نزدیک شدن به پایان مراسم، نوبت به اهدای جوایز اسکار در شاخه‌های "مهم‌تر" می‌رسد. اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان به فیلم Son of Saul (پسر شائول) ساخته لاسلو نمش از کشور مجارستان تعلق می‌گیرد.

• اسکار بهترین فیلم کوتاه اکشن توسط دو هنرپیشه خردسال فیلم "اتاق" و "جانوران بدون کشور" به بنجامین کلری و سرینا آرمیتج برای Strutterer (لکنت) اهدا می‌شود. به رسم سال‌های گذشته در 88 مین‌دوره‌ی مراسم اسکار نیز از درگذشتگان دنیای سینما در سال گذشته با پخش کلیپی کوتاه یاد می‌شود.

• ماه نوامبر سال 2015 در مراسمی جداگانه جنا رولندز، اسپایک لی و دبی رینولدز اسکار افتخاری را به پاس یک عمر فعالیت هنری دریافت کردند. پس از پخش کلیپی کوتاه از این مراسم، شریل بون ایزاک رئیس آکادمی اسکار به روی صحنه می‌آید. او از تمامی اعضای آکادمی می‌خواهد تا همگی برای ایجاد تغییر و تنوع در آکادمی تلاش کنند.• حال نوبت به اهدای اسکار بهترین مستند بلند است. آصف کاپادیا و جیمز گی‌ریس برای مستند ستایش‌شده "امی" (خواننده فقید بریتانیایی) این جایزه را از آن خود می‌کنند.

• اسکار بهترین مستند کوتاه به شرمین عبید چینوی می‌رسد برای مستند "دختری در رودخانه: بهای بخشش". این دومین اسکار این مستندساز پاکستانی است. پاتریشیا ارکت که سال گذشته برنده اسکار بهترین هنرپیشه زن نقش مکمل شده بود، اسکار بهترین هنرپیشه مرد

• نقش مکمل را به مارک رایلنس (پل جاسوسان) می‌دهد. رقبای رایلنس برای دریافت اسکار کریستین بیل، تام هاردی، مارک رافلو و سیلوستر استالونه بودند. ریس ویتراسپون و کیت وینسلت دو نامزد دیگر بهترین فیلم سال را معرفی می‌کنند: "پل جاسوسان" و "اسپات لایت". کلیپی کوتاه ازهردو فیلم‌ پخش می‌شود.

• کوین هارت، هنرپیشه سیاه‌پوست آمریکایی به روی صحنه می‌آید. بعد از شوخی و کنایه درباره نامزد نشدن هنرپیشگان سیاه‌پوست از "ویکند" دعوت می‌کند تا برای اجرای ترانه Earned IT به روی صحنه بیاید. ویکند که اتیوپی‌تبار است نامزد دریافت اسکار بهترین ترانه فیلم برای (پنجاه طیف خاکستری) شده است.


• "وودی" و "باز" دو شخصیت معروف انیمیشن "داستان اسباب بازی" سورپرایز بعدی هستند. آنها برنده بهترین انیمیشن سال را معرفی می‌کنند. و اسکار می‌رسد بـــــــــــــــه: "پشت و رو". انیمیشینی خلاقانه، خوش‌ساخت با داستانی بکر محصول کمپانی پیکسار. پیت داکتر و جوناس ریورا سازندگان این انیمیشن هستند.

• ابتکار خلاقانه اسکار امسال: شخصیت‌های کارتونی مینیون‌ برنده اسکار بهترین انیمیشن کوتاه را اعلام می‌کنند: "داستان خرس" کاری از گابریل اوسوریو و پاتو اسکالا از شیلی اسکار جلوه‌های تصویری نصیب اندرو وایت هرست، پل نوریس، مارک اردینگتون و سارا بنت می‌شود برای فیلم "فراماشینی" (اکس ماکینا)

• حال نوبت به اهدای اسکار بهترین میکس صداست. پاکت باز می‌شود و باز هم مد مکس! ششمین اسکاربرای این فیلم!باز هم "مد مکس: جاده خشم" اسکار بهترین تدوین صدا به مارک منجینی و دیوید وایت برای این فیلم می‌رسد. اسکار پنجم! اسکار بهترین تدوین فیلم هم نصیب مارگارت سیکسل می‌شود برای فیلم "مد مکس: جاده خشم" می‌شود. چهارمین جایزه این فیلم امشب.

• ریچل مک‌آدامز و مایکل بی‌. جوردن، هنرپیشگان اسپات لایت و کرید برنده جایزه اسکار بهترین فیلمبرداری را اعلام می‌کنند. برنده، امانوئل لوبزکی برای فیلم "برخاسته از گور" است که سال گذشته برای "برد من" و سال پیش از آن برای "جاذبه" همین جایزه را دریافت کرده بود. در این قسمت بنیسیو دل تورو و جنیفر گارنر دو نامزد دیگر شاخه بهترین فیلم را معرفی می‌کنند: "برخاسته از گور" و "مد مکس: جاده خشم". این دوفیلم به ترتیب با ۱۲ نامزدی و ۱۰ نامزدی رقبای اصلی یکدیگر در اسکار امسال هستند.

• حال نوبت به اهدای اسکار بهترین گریم و آرایش مو می‌رسد...باز هم "مد مکس: جاده خشم". لسلی واندروالت، الکا واردگا و دامیان مارتین برای دریافت جایزه‌شان به روی صحنه می‌آیند. به نظر می‌رسد فیلم "مد مکس: جاده خشم" جوایز امشب را یکی پس از دیگری به نام خود رقم می‌زند. تینا فی و استیو کارل اسکار بهترین طراحی تولید را اهدا می‌کنند. برنده این جایزه کالین گیبسون و لیزا تامپسون برای فیلم "مد مکس: جاده خشم".

• جایزه بهترین طراحی لباس را کیت بلانشت اهدا می‌کند. جنی بون برای فیلم "مد مکس: جاده خشم" دریافت می‌کند. این دومین جایزه اسکار وی به شمار می‌رود. این نخستین جایزه اسکار این هنرپیشه با استعداد سوئدی است. ویکاندر که به زبان انگلیسی تسلط کامل دارد، از کارگردان تام هوپر و ادی ردمین همبازی‌اش در "دختر دانمارکی" تشکر می‌کند. او همراه با پدر و مادرش به مراسم اسکار آمده است.

 

زندگی‌نامه

لئوناردو، در ۱۱ نوامبر ۱۹۷۴ در شهر لس‌آنجلس در ایالت کالیفورنیا متولد شد. پدرش جورج دی کاپریو نویسنده کتاب‌های کومیک و مادرش ارمهاین ایندربرکن و مادربزرگش هلنا ایندربرکن است. اجداد لئوناردو اهل ایتالیا و آلمان بودند و سه چهارم دی کاپریو در واقع آلمانی است. نام لئوناردو توسط مادر او و به خاطر نام لئوناردو داوینچی هنگامی که نقاشی این هنرمند را در ایتالیا مشاهده نمود بر او گذاشته شد. مادر و پدر لئو هنگامی که تنها یک سال داشت از یکدیگر طلاق گرفتند و لئوناردو همراه مادرش در محلهٔ فقیرنشینی با نام اکو پارک[۵] که موسوم به زاغه‌های هالیوود است زندگی کرد و بزرگ شد.


آغاز بازیگری

او بازیگری را در ۵ سالگی با بازی در سریال تلویزیونی رامپر روم آغاز کرد اما به علت رفتارش از پروژه اخراج شد و پس از آن تصمیم گرفت تا تحصیلاتش را به طور جدی آغاز کند و به مدرسه جان مارشال پیوست. در ابتدای دوران کارش مدیر آژانس و مدیر برنامه‌هایش به او گوش زد کردند که نام «لئوناردو» بیش از حد غیر انگلیسی و خارجی‌است و او باید نامش را به لنی ویلیامز تغییر دهد اما لئوناردو نپذیرفت و با بازی در فیلم زندگی این پسر در سال ۱۹۹۳ وارد سینما شد.آغاز کار لئوناردو در ۱۹۸۹ با بازی در نقش گری بکمن در سریال تلویزیونی بود در همین هنگام بود که با یکی دیگر از بازیگران سینما توبی مگوایر توبی ماکیور آشنا شد و دوستیشان تا کنون در جایش باقی‌است. در ۱۹۹۳ در نقش توبی در فیلم خوش درخشید و نامش در فهرست عنوان بهترین هنرپیشه نقش دوم قرار گرفت. در همان سال با ایفای زیبای نقش یک معلول ذهنی در فیلم چه چیزی گیلبرت گریپ را می‌خورد در کنار جانی دپ قرار گرفت که نمره‌اش کاندید شدن برای جایزهٔ اسکار در سن نوزده سالگی بود. در سال ۱۹۹۶ دی‌کاپریو در نقش رومئو در فیلم جدید رومئو و ژولیت (اثر شکسپیر) حاضر گشت؛ و موفق به برنده شدن خرس نقره‌ای جشنواره فیلم برلین شود. اما با این همه فعالیت و کارنامهٔ خوب هنری فیلم پر سرو صدای تایتانیک (۱۹۹۷) بود که او را تبدیل به فوق‌ستاره‌ای در دنیای هالیوود کرد.

 

 

منبع : http://www.delgarm.com

hamidreza بازدید : 363 دوشنبه 22 شهریور 1395 نظرات (0)

به گزارش جام جم آنلاین، زارعی نوشت:

هر کسی از ظن خود شد یار من !

با عرض سلام و احترام حضور همه عزیزان، به دلیل علاقه مندیم به هنر در طول این سالها در این عرصه فعالیت میکنم و شما بنده حقیر رو همیشه مورد لطف و محبتتون قراردادید که ممنون و دست بوستون هستم ، اما منم مثل همه عزیزانی که به دلیل کوتاهی یا عدم توجه یا کم تجربه گی دچار اشکال یا اشتباهاتی شدم که نه به خواست خودم بلکه با دست افرادی که به ظاهر دوست نما که در طول این سالها در مسیر زندگیم قرار گرفتند و با بی دقتی و از روی دوست داشتن در بعضی از مسائل حاشیه ای برام درست کردند ، باتوجه به ابلاغیه از سوی مراجع محترم قضایی ساعاتی پیش به شعبه دوم بازپرسی ویژه فرهنگ و رسانه حضور پیدا کردم که سرور ارجمند جناب آقای قاسم زاده بازپرس محترم محبت فرموند و اجازه دادن که از خودم دفاع کنم ، می خوام از همین طریق از دستگاه محترم قضایی و امنیتی کشورم و همچنین همه عزیزان و سرورانی که نگاه پدرانه نسبت به این حقیر داشتند و برخوردی محترمانه داشتند کمال تشکر و قدردانی کنم و امیدوارم لایق این بزرگواریشون باشم ، ارادتمند ( آرمین زارعی )

 

 

منبع : http://www.naghola.com

تعداد صفحات : 11

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 104
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 10
  • آی پی امروز : 57
  • آی پی دیروز : 16
  • بازدید امروز : 101
  • باردید دیروز : 19
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 182
  • بازدید ماه : 2,382
  • بازدید سال : 17,046
  • بازدید کلی : 305,901